درد و دل مادرانه
حسام جانم این درد و دل زمانی نوشتم که سه ماه دوم بارداری بودم و داشتم از پوشک میگرفتمت خیلی روزای سختی گذروندم حالا بگذریم پسرم روزی از راه میرسد که برای اخرین بار از سینه ی من شیر میخوری ،روزی که برای اخرین بار پوشکت رو عوض میکنم،دبرای اخرین بار کتاب میخونم ،روزی که برای اخرین بار قبل از خوابت بغلت میکنم و به خودم فشارت میدم ،روزی از راه میرسه که برای اخرین بار حمومت میکنم ولباست رو میپوشم،روزی که سرت رو توی اغوشم میفشارم وبا لبهام موهات رو حس میکنم و مشامم لبریز از عطر بی همتای تنت میشه . روزی از راه میرسه که برای اخرین بار برای ایستادنت پای منو میگیری و بلند میشی، روزی برای اخرین بار این من هستم که بهت غذا میدم ،روزی که من بغلت میکنم میخو...
نویسنده :
مامان مهتاب
14:00